پيش از اين گفتيم كه جريان اقتصاد بر دو محور مىچرخد: طبيعت با ذخايرى كه در خود دارد و مسئوليت كه بار كار سازنده و هدفدار همراه است، لذا مىبايست اين دو محور را به خوبى بشناسيم.
در زندگى چيزى مقدستر از كار نيست اگر كار و تلاش نبود زندگى به همراه شكلى كه در زمان آدم عليهالسلام بود انسان با كار و تلاش توانسته است سرزمينها را به آبادى و آبادانى تبديل كند از بذرهاى كوچك درختان، جنگلها و باغهاى انبوه پديد آورد، انسان تنها با كار توانسته است كه پايههاى تمدن را بر كره خاكى استحكام بخشد اسلام آمد تا انسان را به كار وادارد عرقى كه از جبين كارگر در اثر كار مىريزد مبارك و ميمون بداند چه تنها با كار و تلاش است كه كاخ تمدنها برافراشته مىگردد خداوند مىفرمايد:
من عمل صالحا من ذكر أو انثى و هو مؤمن فأولئك يدخلون الجنة يرزقون فيها بغير حساب
(هر كس از مرد و زن كه مؤمن باشد و عمل صالحى به جاى آورد به بهشت داخل مىشود و بى حساب روزى اش دهند)
فمن كان يرجو لقاء ربه فليعمل عملا صالحا و لا يشرك بعبادة ربه احدا
هر كس به ديدار پروردگار خويش اميد دارد بايد كار نيكو كند و هيچكس را در پرستش پروردگارش شريك نگرداند.
هر عملى كه انسان در دنيا و آخرت از آن سود ببرد عمل صالح(كار نيك)است و عمل و كار اقتصادى كارى است كه كسب روزى را به دنبال دارد قرآن كريم انسان را فرا مىخواند تا بر روى زمين در جستجوى روزى سير كند.
فامشوا فى منا كبها و كلوا من رزقه و اليه النشور
پس بر روى آن سير كنيد و از روزيش بخوريد.
دستيابى به روزى جز با كار و تلاش ميسر نمىگردد خداوند انسان را آفريد و زندگى راحت را به شرط كار تلاش فراهم كرد.
واية لهم الارض الميتة احييناها و اخرجنا منها حبا فمنه يأكلون و جعلنا فيها جنات من نخيل و اعناب و فجرنا فيها من العيون ليأ كلوا من ثمره و ما عملته ايديهم افلا يشكرون
و زمين مرده برايشان نشانه عبرتى است كه آن را زنده كرديم واز آن دانههايى را كه مىخورند بيرون آورديم و در آن باغهايى از نخلها و تاكها پديد آورديم و چشمهها روان ساختيم تا ثمرات آن و دسترنج خويش بخورند آيا باز هم ناسپاسى مىكنند؟كار تنها راه رسيدن به اين نعمتها و دست يابى به خيراتى است كه خداوند سبحان در زمين وصف كرده است.و رسول خدا صلى الله عليه و آله از قرآن الهام مىگيرد و مىفرمايد:
لان يأخذ أحدكم حبله فيذهب به لاى الجبل فيحتطب ثم به فيحمله على ظهره خير له من أن يسأل الناس
اگر كسى از شما ريسمان را بر دارد و به كوه رود و هيزم جمع كند و آن را بر پشت خود حمل كند.امام على عليهالسلام با الهام از قرآن و سنت نبوى امت اسلامى را به كار و تلاش فرا مىخواند:
اولا:درسهايى از زندگى حيوانات
هنگامى كه امام على عليهالسلام مورچه را توصيف مىكند با اين كار نمىخواهد قدرت خيالپردازى يارانش را زياد كند يا براى پر كردن اوقات فراغتشان داستانهايى را براى آنان بگويد بلكه هر سخنى كه بر زبان مبارك حضرت جارى مىشود حامل درس و عبرت است نگاه كنيد كه چگونه مورچه را توصيف مىكند:
انظروا الى النملة فى صغر جثتها و لطافة هيئتها،لا تكاد تنال بلمح البصر و لا بمستدرك الفكر كيف دبت على ارضها و صبت على رزقها تنقل الحبة الى حجرها و تعدها فى مستقرها تجمع كيف دبت على ارضها و صبت على رزقها تنقل الحبة الى حجرها و تعدها مستقرها تجمع فى حرها لبردها و فى وردها لصدرها
به مورچه بنگريد كه با خردى جثهاش و لطافت اندامش نه به چشم ديده مىشود و نه با انديشه درك مىگردد چگونه بر روى زمين مىجنبد و روزيش را مىجويد و دانه را به لانه خود مىبرد و ندر قرار گاهش آماده مىكند در گرما براى سرما و در ورودش بر خروجش فراهم آورد.
و اين مورچه با جثه كوچكش و وزن كمش براى روزى خود كار مىكند مىكوشد و تلاش به خرج مىدهد و روزيش را در تابستان جمع مىكند و براى زمستان ذخيره مىكند و به ما تلاش و پس انداز را مىآموزد و وقتى مورچه چنين باشد پس چرا انسان كه قدرت و توانايى انجام كار را دارد چنين نباشد؟امام علنه السلام نمونه ديگرى از زندگى را به ما نشان مىدهد اين بار از خفاش سخن مىگويد:او روزيش را مىجويد و مىفرمايد:
فهى مسدلة الجفون بالنهار على احداقها و جاعلة الليل سراجا تستدل به فى التماس ارزاقها فلا يرد ابصارها اسداف ظلمته و لا تمتنع من المضى فيه لغسق دجنته فاذا ألقت الشمس قناعها و بدت أوضاح نهارها و دخل من اشراق نورها على الضباب فى و جارها أطبقت الاجفان على ما قيها و تبلغت بما اكتسبته من المعاش فى ظلم لياليها فسبحان من جعل اليل لها نهارا و معاشا و النهار سكنا و قرارا.
خفاش به هنگام روز پلكهايش را بر روى حدقههاى چشمانش فرو مىخواباند و چون شب در رسد تاريكى آن را چونان چراغى براى يافتن روزى خويش به كار مىگيرد تاريكى ديدگانش را از ديدن مانع نشود و او را از پرواز در اعماق ظلمت باز ندارد.
و چون خورشيد نقاب از روى بر گيرد و سپيدى روز آشكار شود و لانه تنگ سوسماران را روشن نمايد بار ديگر ديدگان بر هم مىنهد و به هر چه در ظلمت شب گرد آورده اكتفا مىكند منزه است خداوندى كه شت را روز او گردانيد تا براى يافتن معاش در حركت آيد و روز را براى او زمان او آرامش و سكون قرار داد.پس اگر مورچه نمونه خوبى از موجودات زنده است كه نيمى از سال را به دنبال روزى است و نيمى ديگر در استراحت خفاش نيز نمونهاى ديگر از جانداران است كه در شب تلاش مىكند و در روز به استراحت مىپردازد همه اين نمونهها حقايقى از زندگى را برايمان به تصوير مىكشد كه بايد توجه انسان را بدان معطوف داشت تا از آن درس بياموزد و عبرت بگيرد درس كار تنظيم وقت پس انداز و ذخيره كردن و درس آينده نگرى.
ثانيا:درسهايى از زندگى پيامبران
امام على عليهالسلام داستانيهايى را از زندگى پيامبران مىآورد با زندگى و جهاد آنان براى همگان درس عبرت باشد پيامبر خدا داود عليهالسلام صاحب مزامير و خواننده اهل بهشت از بيت المال مىخورد خدايش او را ملامت كرد و به او چنانچه در نهج البلاغه آمده است - گفت:
يا داود انك نعم العبد لولا انك تأكل من بيت المال و لا تعمل بيدك شيئا قال فبكى داود أربعين صباحا فأوحى الله الى الحديد أن الن لعبدى داود فلان له الحديد فكان يعمل فى كل نوم درعا.
اى داود تو بنده خوبى هستى چرا از بيت المال مىخورى و كارى نمىكنى گفت:داود چهل شبانه روز گريست و خداوند به آهن وحى كرد كه براى بندهام داود نرم شو و آهن براى او نرم شد و او هر روز يك زره مىساخت.
وان شئت ثلثت بداود صلى الله عليه صاحب المزامير و قارى اهل الجنة فلقد كان يعمل سفائف الخصوص بيده و يقول لجلسائه ايكم يكيفينى بيعها و يأكل قرص الشعير من ثمنها
و اگر بخواهى سوم از داود صاحب مزامير و خواننده بهشتيان بگويم او كه به دست خود از برگ خرما زنبيلها مىبافت به همنشينانش مىگفت:چه كسى آن را براى من مىفروشد واز بهاى آن قرص نان جوين مىخورد.
آرى داود عليهالسلام بوريا مىبافت از راه فروش آن امرار مىكرد و افتخار مىكرد كه از دسترنج خويش مىخورد.
درسهايى از زندگى امام على عليهالسلام
اميرالمومنين على عليهالسلام قول را با عمل همراه كرد و از علاقهمندترين افراد به كار بود او از كار خسته و دلزده نمىشد حتى در ايام خلافتش شيوهاش را تغيير نداد و همچنان كار مىكرد زمين شخم مىزد و چاه حفر مىكرد و به زراعت مىپرداخت مردى اميرالمومنين را با بار شترى از هسته خرما ديد از او پرسيد:چه حمل مىكنى؟امام فرمود:صد هزار نهال خرماست.امام على عليهالسلام با كوله بارى از هسته خرما مىرفت به او گفتند:اى ابوالحسن!چه با خود دارى؟امام فرمودند:اگر خدا بخواهد نخلهاى خرماست و حضرت همه آن هستههاى خرما را مىكارد و دانهاى را باقى نمىگذارند و به خاطر تلاش و پشتكارش بى نيازترين شخص زمان خود بود و گفتهاند:وى هزار بنده را با دسترنجش آزاد كرد.با وجود كارهاى فراوان و تلاش توانفرسايى كه در مزرعه جامعه و دولت داشت هيچگاه وظيفه تربيتى خود در داخل خانواده فراموش نمىكرد او به خانوادهاش در كارهاى خانه كمك مىكرد گفتهاند:كه اميرالمومنين عليهالسلام هيزم جمع مىكرد و آب مىآورد و جارو مىزد.اميرالمومنين عليهالسلام در كنار كارهاى زياد خود در اداره امور كشور وظيفه تامين معاش خانوادهاش را فراموش نمىكرد در حالى كه مىتوانست نيازهاى خود را از بيت مال تامين كند.
امام هميشه راه سخت و دشوار را انتخاب مىكرد تا به نسلهاى آينده درسى را بياموزد كه در طول زندگى شان آن را به خاطر داشته باشند امام عليهالسلام كار را دوست مىداشت و مى فرمود:
ان الله يحب المحترف الامين ؛ خداوند كارگر امين را دوست مىدارد.
و هموست كه مىفرمايد:
الداعى بلا عمل كالرامى بلاوتر ان تتعب فى البر فان التعب يزول والبر يبقى
(آنكه كه ديگران به كارى فرا خواند و خود بدان عمل نكند مانند تيراندازى است كه از كمان بى زه افكند اگر در خوبى خود را خسته كنى خستگى از بين مىرود و خوبى باقى مىماند)
با وجود تلاش زياد و خستگى ناشى از كار چنان مىنمايد كه گويى كارى نكرده است و شعار حضرت اين بود:اذا فعلت كل شىء فكن كمن لم يفعل شيئا؛ هر كارى را كه انجام مىدهى مانند كسى باش كه كارى انجام نداده است.آرى امام عليهالسلام پايان راه را آغاز مراحل ديگر قرار مى دهد.و اين نهايت اشتياق و علاقهاى است كه انسان مىتواند نسبت به كار در خود داشته باشد.و چرا نه؟وقتى كار در بسيارى از اوقات در رديف حسب و نسب بلكه مرتبهاى بالاتر از آن قرار مىگيرد؛
هموست كه مىفرمايد:
من ابطابه عمله لم يسرع به حسبه (آنكس كه عملش او را به جايى نرساند حسب و نسبش او را به جايى نخواهد رساند.)
اسلام به همه كارهايى كه ناشى از رابطه طبيعى ميان ابزارهاى مختلف توليد است بحث كرده است.
و از انواع كار احياى موات را نام مىبرد:آن عبارت است از اينكه زمينى را كه قابل استفاده نيست آماده استفاده و بهره بردارى قرار دهيم.اگر آب ندارد آبش را تامين كنيم و اگر در آب فرورفته است آبش را خشك كنيم يا اگر شوره زار است آن را اصلاح كنيم به هر حال انجام كارى كه زمين استفاده را به زمينى آماده كشت و مناسب بهره بردارى تبديل كند.
مزارعه:
مصدر باب مفاعله و متضمن معنى مشاركت است كه بايد بين دو طرف انجام گردد. مزارعه بين عامل و مالك برقرار مىشود عامل(كارگر)به شخم زدن و آبيارى و بذر پاشى مىپردازد و مالك نيز زمين و سرمايه و ابزار مورد نياز را در اختيار قرار مىدهد اين معامله بر روى زمين انجام مىگيرد و عامل در مقابل سهمى از محصول زمين مىبرد.
مساقات
اين كلمه از سقى(آبيارى)گرفته شده است و عبارت است از اينكه شخصى به آبيارى
نخل يا تاك مىپردازد و در مقابل سهمى را از محصول آن مىبرد و اين معامله داراى اصول ثابتى است.
مضاربه:
قراردادى است بين دو طرف كه يكى سرمايه گذارى مىكند و ديگرى با آن سرمايه به تجارت مىپردازد و سود حاصل از آن - بر حسب توافق - بين آندو تقسيم مىگردد.
شركت:
آنست كه چند مالك يك چيز را به طور مشاع در اختيار داشته باشند. مانند زمين مشترك چنانكه دو نفر خانهاى را اجاره كنند هر دو در استفاده از خانه شريكند؛ مانند خيارات مشترك و رهن مشترك
اجاره:
عبارت است از مالك شدن يارسيدن به سوداى در ازاى چيزى(عوضى) معين. مانند آنكه انسان بگويد: اين خانه را يكسال در ازاى صد هزار تومان براى سكونت در اختيار تو قرار مىدهيم. صد هزار تومان نشانه آنست كه اين كار براى سود است. عبارت ((براى سكونت )) و ((صد هزارتومان )) نشان ميدهد كه منظور از در اختيار قرار دادن، اجاره است.
جعاله:
مانند آن است كه بگويد: هر كس بندهام يا گمشدهام را به من برگرداند يا فلان كار را انجام دهد فلان مقدار از آن اوست و نياز به قبول و پذيرش ندارد.
اينها مجموعهاى از قراردادها و معاملاتى است كه بين دو يا چند نفر براى انجام فعاليت اقتصادى منعقد مىشود و تفاوتى ندارد كه اين فعاليت در زمينه كشاورزى باشد يا صنعت يا تجارت و فقها اين تقسيم بندى را در كتابهاى خود آوردهاند به تفصيل از آن سخن گفتهاند.و تقسيم بندى ما از كار بر اساس ظاهر و شكل كار است نه رابطهاى كه ميان آنهاست.و انواع گوناگونى دارد:
1- كشاورزى 2- دامدارى 3- صنعت 4- بازرگانى 5- خدمات
اسلام براى كشاورزى اهميت ويژهاى قائل است.زيرا عامل اساسى در تامين معاش اعم از خوراك پوشاك و ديگر وسائل زندگى محسوب مىشود.
كشاورزى نزد اهل مكه از كارهاى ناپسند به شمار مىآمد.پيامبر صلى الله عليه و آله آمدند تا قيد و بندهاى فكرى و گمراه كنندهاى كه آنان را از حركت و پويايى باز مىداشت بردارند ايشان خطاب جهانيان مىفرمايد:
لا يغرش المسلم غرسا و لا يزرع زرعا فيأكل منه انسان أودابة و لا شى الا كانت له صدقة
نهالى كه مسلمان مىكارد و محصولى را كه كشت مىكند تا انسان و حيوان از آن بخورند همه اين كارها داراى صدقهاند.
اين حديث شريف راه را براى فعاليتهاى مختلف كشاورزى از قبيل شخم زدن،كاشتن نهال و كود دادن و سم پاشيدن و ديگر كارهاى كشاورزى باز مىكند كه هدف اصلى آن تهيه امكانات زندگى براى انسان و حيوان است اسلام به خاطر تلاش و فعاليتش روى زمين احترام مىگذارد و از كشاورزان به عنوان گنجينههاى زمين ياد مىكند.امام صادق عليهالسلام مىفرمايد:
الزارعون كنوز الله فى أرضه و ما فى الاعمال شى احب الى الله من الزارعة و ما بعث الله نبيا الازراعا الا ادريس فانه كان خياطا.
(كشاورزان گنجينههاى الهى در زمينند و هيچ كارى نزد خداوند محبوبتر از كشاورزى نيست خداوند همه پيامبرانى را كه برانگيخت كشاورز بودند جز ادريس كه خياط بود.)
در سايه اين راهنمايى پر مغز فعاليت كشاورزى پيشرفت زيادى كرد.امام على عليهالسلام نيز با گفتار و كردار خويش از چنين سياستى مىكردند.
و در صحنه كار و تلاش امام عليهالسلام به كشاورزى مىپرداخت و در همه زمينهها فعاليت مىكرد - چنانكه گفتيم - چاه حفر مىكرد و شخم مىزد و نهال غرس مىكرد و سرمايه زيادى كه از اين راه بدست مىآورد همه را در راههاى خير هزينه مىكرد.
كشاورز باتجربه
امام اميرالمومنين على عليهالسلام هميشه نهال خرما غرس مىكرد. در هر مرتبه هزاران هسته خرما مىكاشت كه همه آنان به طور كامل و بدون عيب و نقص به نخلهايى پر محصول در مىآمد.مردى او را با بار شترى از هسته خرما ديد از او پرسيدند:اى ابوالحسن!چه حمل مىكنى؟فرمود:صد هزار نهال خرماست.و مرد گفت:امام عليهالسلام همه آن هسته را كاشت و دانهاى هم فرو نگذاشت.
و روزى با كوله بارى از هسته خرما مىرفت به او گفتند:اى ابوالحسن!چه با خود دارى؟امام فرمودند: اگر خدا بخواهد نخلهاى خرماست!
بادقت در اين دو روايت در مىيابيم كه امام عليهالسلام در انتخاب بذر و زمين مناسب دقت به خرج مىدادند تا روند(فرآيند)كشت نهال در بهترين شرايط انجام گيرد تا هستهاى بيهوده و بى محصول در زمين كشت نگردد.اين امر نشانه نبوغ و مهارت در به سامان رساندن اينكار است كه تنها كشاورز با تجربه مىتواند به خوبى از عهده آن بر آيد امام در سخنانش بر همين نكته تاكيد داشتند و مىفرمودند:
ان الله يحب المحترف الامين؛ خداوند كارگر(باتجربه)و امانتدار را دوست دارد.
حمايت از كشاورزان
امام عليهالسلام در نامه خود به مالك اشتر،كشاورزان را از ياد نمىبرند به او درباره خراج دهندگان - كشاورزان - سفارش مىكنند. مىفرمايند:
و تفقد امر الخراج بما يصلح أهله فان فى صلاحه صلاح لمن سواهم و لا صلاح لمن سواهم الا بهم لان الناس كلهم عيال على الخراج و اهله. وليكن نظرك فى عمارة الارض أبلغ من نظرك فى استجلاب الخراج لان ذالك لا يدرك الا بالعمارة و من طلب الخراج بغير عمارة أخرب البلاد و أهلك العباد و لم يستقم أمره الا قليلا فان شكوا ثقلا أو علة أو انقطاع شرب أو بالة أو احالة أرض اغتمرها غرق او أجحف بها عطش خففت عنهم بما ترجو أن يصلح به أمرهم و لا يثقلن عليك شيئا خفت به المؤونة عنهم فانه ذخر يعودون به عليك فى عمارة بلادك و تزيين و لا يتك .
در خصوص ماليات چنان كن كه حال خراج دهندگان بهبود يابد زيرا با بهبودى خراج و خراج دهندگان وضع ديگران نيز اصلاح مىشود و كار ديگران جز با بهبود آن سامان نمىپذيرد. زيرا همه مردم روزى خوار خراج و خراجگزارنند و بايد نظر تو بيشتر در آبادانى زمين باشد تا گرفتن خراج چون خراج بدون آبادانى ميسر نمىشود و آنكه بدون آبادانى خراج بخواهد بلاد را ويران مىكند و عباد را هلاك مىسازد و دولتش چند روزى بيش دوام نمىيابد و اگر مردم از سنگينى ماليات يا آفت زدگى يا كم آبى شكايت كردند به آنان به اندازهاى كه وضع زندگيشان بهبود يابد تخفيف بده مبادا اين تخفيف بر تو گران و سنگين تمام شود زيرا اين اندوختهاى است كه با آبادانى و زيبا سازى شهرها به تو باز مىگردانند.
اين مجموعه سفارشهايى است در خصوص رعايت حال كشاورزان كه بر قلم مبارك امام عليهالسلام جارى مىشود و استاد محمد عبده اين گفتار امام را در خصوص كشاورزان مىداند و در شرح خود چنين مىگويد:اگر شكايت كنند از سنگينى مالياتى كه براى آنان معين گرديده يا از گزند آسمانى كه بر كشتهايشان رسيده يا از كم آبى رودخانه يا از كمبود نزولات آسمانى يا تغييرى كه در زمين پديد آيد يا از آب زيادى كه بذرها را بپوساند به طورى كه بوى بد و گند از آن به مشام رسد و در نتيجه محصولات كاهش يابد يا در اثر كم آبى ماده غذايى بذر از بين برود و سبز نگردد پس به هنگام شكايت تو بايد نيازهايشان را بر آورى!)) ولى استاد محمد جواد مغنية و در شرح اين گفتار مىگويد كه:((منظور امام عامه مردمند نه كشاورزان)) از آن رنج مىبرند همخوانى ندارد و همه اين گفتار از خراج دهندگان - كسانى كه زمين كار مىكنند - سخن مىگويد و عقيده محمد عبده به صواب نزديكتر است گفتار امام متضمن نكات زير است:
1- پرداخت وام به كشاورزان زيرا تا زمانى كه در انتظار برداشت محصولند بدهى دارند و بهتر است كه وامهايشان از حساب ويژهاى باشد كلمه ثقل(سنگينى) در گفتار امام بر اين معنى دلالت دارد.
2- مبارزه با حشرات و آفتهايى كه به محصولات آسيب مىرساند كلمه((علت))(آفت و گزند)مبين اين معناست.
3- فراهم آوردن امكانات آبيارى و آبرسانى به زمينهاى كشاورزى.
4- آمادگى براى رويارويى با حوادث ناگوار طبيعى مانند سيل و نظاير آن.
امام عليهالسلام همواره در مورد كشاورزان به كارگزارانش سفارش مىكرد و در نامه هايشان در مورد كشاورزان به نيكى سفارش مىكرد واز آنان به عنوان أكارون - كسانى كه زمين را شخم مىزنند - ياد نمود.