next page

fehrest page

back page


ركن دوم: كار
پيش از اين گفتيم كه جريان اقتصاد بر دو محور مى‏چرخد: طبيعت با ذخايرى كه در خود دارد و مسئوليت كه بار كار سازنده و هدفدار همراه است، لذا مى‏بايست اين دو محور را به خوبى بشناسيم.
در زندگى چيزى مقدستر از كار نيست اگر كار و تلاش نبود زندگى به همراه شكلى كه در زمان آدم عليه‏السلام بود انسان با كار و تلاش توانسته است سرزمين‏ها را به آبادى و آبادانى تبديل كند از بذرهاى كوچك درختان، جنگلها و باغهاى انبوه پديد آورد، انسان تنها با كار توانسته است كه پايه‏هاى تمدن را بر كره خاكى استحكام بخشد اسلام آمد تا انسان را به كار وادارد عرقى كه از جبين كارگر در اثر كار مى‏ريزد مبارك و ميمون بداند چه تنها با كار و تلاش است كه كاخ تمدن‏ها برافراشته مى‏گردد خداوند مى‏فرمايد:
من عمل صالحا من ذكر أو انثى و هو مؤمن فأولئك يدخلون الجنة يرزقون فيها بغير حساب - غافر:40. ?

(هر كس از مرد و زن كه مؤمن باشد و عمل صالحى به جاى آورد به بهشت داخل مى‏شود و بى حساب روزى اش دهند)
فمن كان يرجو لقاء ربه فليعمل عملا صالحا و لا يشرك بعبادة ربه احدا - كهف:110. ?

هر كس به ديدار پروردگار خويش اميد دارد بايد كار نيكو كند و هيچكس را در پرستش پروردگارش شريك نگرداند.
هر عملى كه انسان در دنيا و آخرت از آن سود ببرد عمل صالح(كار نيك)است و عمل و كار اقتصادى كارى است كه كسب روزى را به دنبال دارد قرآن كريم انسان را فرا مى‏خواند تا بر روى زمين در جستجوى روزى سير كند.
فامشوا فى منا كبها و كلوا من رزقه و اليه النشور - ملك:14. ?

پس بر روى آن سير كنيد و از روزيش بخوريد.
دستيابى به روزى جز با كار و تلاش ميسر نمى‏گردد خداوند انسان را آفريد و زندگى راحت را به شرط كار تلاش فراهم كرد.
واية لهم الارض الميتة احييناها و اخرجنا منها حبا فمنه يأكلون و جعلنا فيها جنات من نخيل و اعناب و فجرنا فيها من العيون ليأ كلوا من ثمره و ما عملته ايديهم افلا يشكرون - يس 34-32. ?

و زمين مرده برايشان نشانه عبرتى است كه آن را زنده كرديم واز آن دانه‏هايى را كه مى‏خورند بيرون آورديم و در آن باغهايى از نخلها و تاكها پديد آورديم و چشمه‏ها روان ساختيم تا ثمرات آن و دسترنج خويش بخورند آيا باز هم ناسپاسى مى‏كنند؟كار تنها راه رسيدن به اين نعمتها و دست يابى به خيراتى است كه خداوند سبحان در زمين وصف كرده است.و رسول خدا صلى الله عليه و آله از قرآن الهام مى‏گيرد و مى‏فرمايد:
لان يأخذ أحدكم حبله فيذهب به لاى الجبل فيحتطب ثم به فيحمله على ظهره خير له من أن يسأل الناس - صحيح بخارى،كتاب زكات حديث 1277/ بحارالانوار99/081روايت 37. ?

اگر كسى از شما ريسمان را بر دارد و به كوه رود و هيزم جمع كند و آن را بر پشت خود حمل كند.امام على عليه‏السلام با الهام از قرآن و سنت نبوى امت اسلامى را به كار و تلاش فرا مى‏خواند:
اولا:درسهايى از زندگى حيوانات‏

هنگامى كه امام على عليه‏السلام مورچه را توصيف مى‏كند با اين كار نمى‏خواهد قدرت خيال‏پردازى يارانش را زياد كند يا براى پر كردن اوقات فراغتشان داستانهايى را براى آنان بگويد بلكه هر سخنى كه بر زبان مبارك حضرت جارى مى‏شود حامل درس و عبرت است نگاه كنيد كه چگونه مورچه را توصيف مى‏كند:
انظروا الى النملة فى صغر جثتها و لطافة هيئتها،لا تكاد تنال بلمح البصر و لا بمستدرك الفكر كيف دبت على ارضها و صبت على رزقها تنقل الحبة الى حجرها و تعدها فى مستقرها تجمع كيف دبت على ارضها و صبت على رزقها تنقل الحبة الى حجرها و تعدها مستقرها تجمع فى حرها لبردها و فى وردها لصدرها - خطبه‏ها:185. ?

به مورچه بنگريد كه با خردى جثه‏اش و لطافت اندامش نه به چشم ديده مى‏شود و نه با انديشه درك مى‏گردد چگونه بر روى زمين مى‏جنبد و روزيش را مى‏جويد و دانه را به لانه خود مى‏برد و ندر قرار گاهش آماده مى‏كند در گرما براى سرما و در ورودش بر خروجش فراهم آورد.
و اين مورچه با جثه كوچكش و وزن كمش براى روزى خود كار مى‏كند مى‏كوشد و تلاش به خرج مى‏دهد و روزيش را در تابستان جمع مى‏كند و براى زمستان ذخيره مى‏كند و به ما تلاش و پس انداز را مى‏آموزد و وقتى مورچه چنين باشد پس چرا انسان كه قدرت و توانايى انجام كار را دارد چنين نباشد؟امام علنه السلام نمونه ديگرى از زندگى را به ما نشان مى‏دهد اين بار از خفاش سخن مى‏گويد:او روزيش را مى‏جويد و مى‏فرمايد:
فهى مسدلة الجفون بالنهار على احداقها و جاعلة الليل سراجا تستدل به فى التماس ارزاقها فلا يرد ابصارها اسداف ظلمته و لا تمتنع من المضى فيه لغسق دجنته فاذا ألقت الشمس قناعها و بدت أوضاح نهارها و دخل من اشراق نورها على الضباب فى و جارها أطبقت الاجفان على ما قيها و تبلغت بما اكتسبته من المعاش فى ظلم لياليها فسبحان من جعل اليل لها نهارا و معاشا و النهار سكنا و قرارا.

خفاش به هنگام روز پلكهايش را بر روى حدقه‏هاى چشمانش فرو مى‏خواباند و چون شب در رسد تاريكى آن را چونان چراغى براى يافتن روزى خويش به كار مى‏گيرد تاريكى ديدگانش را از ديدن مانع نشود و او را از پرواز در اعماق ظلمت باز ندارد.
و چون خورشيد نقاب از روى بر گيرد و سپيدى روز آشكار شود و لانه تنگ سوسماران را روشن نمايد بار ديگر ديدگان بر هم مى‏نهد و به هر چه در ظلمت شب گرد آورده اكتفا مى‏كند منزه است خداوندى كه شت را روز او گردانيد تا براى يافتن معاش در حركت آيد و روز را براى او زمان او آرامش و سكون قرار داد.پس اگر مورچه نمونه خوبى از موجودات زنده است كه‏- خطبه‏ها:154. ? نيمى از سال را به دنبال روزى است و نيمى ديگر در استراحت خفاش نيز نمونه‏اى ديگر از جانداران است كه در شب تلاش مى‏كند و در روز به استراحت مى‏پردازد همه اين نمونه‏ها حقايقى از زندگى را برايمان به تصوير مى‏كشد كه بايد توجه انسان را بدان معطوف داشت تا از آن درس بياموزد و عبرت بگيرد درس كار تنظيم وقت پس انداز و ذخيره كردن و درس آينده نگرى.
ثانيا:درسهايى از زندگى پيامبران‏

امام على عليه‏السلام داستانيهايى را از زندگى پيامبران مى‏آورد با زندگى و جهاد آنان براى همگان درس عبرت باشد پيامبر خدا داود عليه‏السلام صاحب مزامير و خواننده اهل بهشت از بيت المال مى‏خورد خدايش او را ملامت كرد و به او چنانچه در نهج البلاغه آمده است - گفت:
يا داود انك نعم العبد لولا انك تأكل من بيت المال و لا تعمل بيدك شيئا قال فبكى داود أربعين صباحا فأوحى الله الى الحديد أن الن لعبدى داود فلان له الحديد فكان يعمل فى كل نوم درعا. - كلينى:كافى 5/75/5 ?

اى داود تو بنده خوبى هستى چرا از بيت المال مى‏خورى و كارى نمى‏كنى گفت:داود چهل شبانه روز گريست و خداوند به آهن وحى كرد كه براى بنده‏ام داود نرم شو و آهن براى او نرم شد و او هر روز يك زره مى‏ساخت.
وان شئت ثلثت بداود صلى الله عليه صاحب المزامير و قارى اهل الجنة فلقد كان يعمل سفائف الخصوص بيده و يقول لجلسائه ايكم يكيفينى بيعها و يأكل قرص الشعير من ثمنها - خطبه 160. ?

و اگر بخواهى سوم از داود صاحب مزامير و خواننده بهشتيان بگويم او كه به دست خود از برگ خرما زنبيل‏ها مى‏بافت به همنشينانش مى‏گفت:چه كسى آن را براى من مى‏فروشد واز بهاى آن قرص نان جوين مى‏خورد.
آرى داود عليه‏السلام بوريا مى‏بافت از راه فروش آن امرار مى‏كرد و افتخار مى‏كرد كه از دسترنج خويش مى‏خورد.
درسهايى از زندگى امام على عليه‏السلام‏

اميرالمومنين على عليه‏السلام قول را با عمل همراه كرد و از علاقه‏مندترين افراد به كار بود او از كار خسته و دلزده نمى‏شد حتى در ايام خلافتش شيوه‏اش را تغيير نداد و همچنان كار مى‏كرد زمين شخم مى‏زد و چاه حفر مى‏كرد و به زراعت مى‏پرداخت مردى اميرالمومنين را با بار شترى از هسته خرما ديد از او پرسيد:چه حمل مى‏كنى؟امام فرمود:صد هزار نهال خرماست.امام على عليه‏السلام با كوله بارى از هسته خرما مى‏رفت به او- كلينى كافى:5/74. ? گفتند:اى ابوالحسن!چه با خود دارى؟امام فرمودند:اگر خدا بخواهد نخلهاى خرماست و حضرت همه آن هسته‏هاى خرما را مى‏كارد و دانه‏اى را باقى نمى‏گذارند و به خاطر تلاش و پشتكارش بى نيازترين شخص زمان خود بود و گفته‏اند:وى هزار بنده را با دسترنجش آزاد كرد.با وجود- همان:5/74/4. ? كارهاى فراوان و تلاش توانفرسايى كه در مزرعه جامعه و دولت داشت هيچگاه وظيفه تربيتى خود در داخل خانواده فراموش نمى‏كرد او به خانواده‏اش در كارهاى خانه كمك مى‏كرد گفته‏اند:كه اميرالمومنين عليه‏السلام هيزم جمع مى‏كرد و آب مى‏آورد و جارو مى‏زد.اميرالمومنين‏- صدوق،الفقيه:3/104/457. ? عليه‏السلام در كنار كارهاى زياد خود در اداره امور كشور وظيفه تامين معاش خانواده‏اش را فراموش نمى‏كرد در حالى كه مى‏توانست نيازهاى خود را از بيت مال تامين كند.
امام هميشه راه سخت و دشوار را انتخاب مى‏كرد تا به نسلهاى آينده درسى را بياموزد كه در طول زندگى شان آن را به خاطر داشته باشند امام عليه‏السلام كار را دوست مى‏داشت و مى فرمود:
ان الله يحب المحترف الامين ؛ خداوند كارگر امين را دوست مى‏دارد.- همان:3/95/367. ?
و هموست كه مى‏فرمايد:
الداعى بلا عمل كالرامى بلاوتر ان تتعب فى البر فان التعب يزول والبر يبقى‏

(آنكه كه ديگران به كارى فرا خواند و خود بدان عمل نكند مانند تيراندازى است كه از كمان بى زه افكند اگر در خوبى خود را خسته كنى خستگى از بين مى‏رود و خوبى باقى مى‏ماند)- ابن ابى الحديد،شرح نهج البلاغه:20/80/332. ?
با وجود تلاش زياد و خستگى ناشى از كار چنان مى‏نمايد كه گويى كارى نكرده است و شعار حضرت اين بود:اذا فعلت كل شى‏ء فكن كمن لم يفعل شيئا؛ هر كارى را كه انجام مى‏دهى مانند كسى باش كه كارى انجام نداده است.آرى امام عليه‏السلام پايان راه را آغاز مراحل ديگر قرار مى دهد.و- همان ماخذ19/2580. ? اين نهايت اشتياق و علاقه‏اى است كه انسان مى‏تواند نسبت به كار در خود داشته باشد.و چرا نه؟وقتى كار در بسيارى از اوقات در رديف حسب و نسب بلكه مرتبه‏اى بالاتر از آن قرار مى‏گيرد؛
هموست كه مى‏فرمايد:
من ابطابه عمله لم يسرع به حسبه (آنكس كه عملش او را به جايى‏- كلمات قصار،شماره 23/3-محقق حلى شرايع الاسلام،ص 391. ? نرساند حسب و نسبش او را به جايى نخواهد رساند.)
انواع كار
اسلام به همه كارهايى كه ناشى از رابطه طبيعى ميان ابزارهاى مختلف توليد است بحث كرده است.
و از انواع كار احياى موات را نام مى‏برد:آن عبارت است از اينكه زمينى را كه قابل استفاده نيست آماده استفاده و بهره بردارى قرار دهيم.اگر آب ندارد آبش را تامين كنيم و اگر در آب فرورفته است آبش را خشك كنيم يا اگر شوره زار است آن را اصلاح كنيم به هر حال انجام كارى كه زمين استفاده را به زمينى آماده كشت و مناسب بهره بردارى تبديل كند.
مزارعه:

مصدر باب مفاعله و متضمن معنى مشاركت است كه بايد بين دو طرف انجام گردد. مزارعه بين عامل و مالك برقرار مى‏شود عامل(كارگر)به شخم زدن و آبيارى و بذر پاشى مى‏پردازد و مالك نيز زمين و سرمايه و ابزار مورد نياز را در اختيار قرار مى‏دهد اين معامله بر روى زمين انجام مى‏گيرد و عامل در مقابل سهمى از محصول زمين مى‏برد.
مساقات‏

اين كلمه از سقى(آبيارى)گرفته شده است و عبارت است از اينكه شخصى به آبيارى‏
نخل يا تاك مى‏پردازد و در مقابل سهمى را از محصول آن مى‏برد و اين معامله داراى اصول ثابتى است.
مضاربه:

قراردادى است بين دو طرف كه يكى سرمايه گذارى مى‏كند و ديگرى با آن سرمايه به تجارت مى‏پردازد و سود حاصل از آن - بر حسب توافق - بين آندو تقسيم مى‏گردد.- حاشيه شرايع 2/1 ?
شركت:

آنست كه چند مالك يك چيز را به طور مشاع در اختيار داشته باشند.- شرايع الاسلام 2/374 ? مانند زمين مشترك چنانكه دو نفر خانه‏اى را اجاره كنند هر دو در استفاده از خانه شريكند؛ مانند خيارات مشترك و رهن مشترك - حاشيه شرايع 2/374 ?
اجاره:

عبارت است از مالك شدن يارسيدن به سوداى در ازاى چيزى(عوضى) معين. مانند آنكه انسان بگويد: اين خانه را يكسال در ازاى صد هزار- شرايع الاسلام 2/413
?
تومان براى سكونت در اختيار تو قرار مى‏دهيم. صد هزار تومان نشانه آنست كه اين كار براى سود است. عبارت ((براى سكونت )) و ((صد هزارتومان )) نشان ميدهد كه منظور از در اختيار قرار دادن، اجاره است.
جعاله:

مانند آن است كه بگويد: هر كس بنده‏ام يا گمشده‏ام را به من برگرداند يا فلان كار را انجام دهد فلان مقدار از آن اوست و نياز به قبول و پذيرش ندارد.- شرايع الاسلام 3/706. ?
اينها مجموعه‏اى از قراردادها و معاملاتى است كه بين دو يا چند نفر براى انجام فعاليت اقتصادى منعقد مى‏شود و تفاوتى ندارد كه اين فعاليت در زمينه كشاورزى باشد يا صنعت يا تجارت و فقها اين تقسيم بندى را در كتابهاى خود آورده‏اند به تفصيل از آن سخن گفته‏اند.و تقسيم بندى ما از كار بر اساس ظاهر و شكل كار است نه رابطه‏اى كه ميان آنهاست.و انواع گوناگونى دارد:
1- كشاورزى 2- دامدارى 3- صنعت 4- بازرگانى 5- خدمات‏
كشاورزى‏
اسلام براى كشاورزى اهميت ويژه‏اى قائل است.زيرا عامل اساسى در تامين معاش اعم از خوراك پوشاك و ديگر وسائل زندگى محسوب مى‏شود.
كشاورزى نزد اهل مكه از كارهاى ناپسند به شمار مى‏آمد.پيامبر صلى الله عليه و آله آمدند تا قيد و بندهاى فكرى و گمراه كننده‏اى كه آنان را از حركت و پويايى باز مى‏داشت بردارند ايشان خطاب جهانيان مى‏فرمايد:
لا يغرش المسلم غرسا و لا يزرع زرعا فيأكل منه انسان أودابة و لا شى الا كانت له صدقة - صحيح بخارى، كتاب مزارعه. حديث:2152.

?
نهالى كه مسلمان مى‏كارد و محصولى را كه كشت مى‏كند تا انسان و حيوان از آن بخورند همه اين كارها داراى صدقه‏اند.
اين حديث شريف راه را براى فعاليتهاى مختلف كشاورزى از قبيل شخم زدن،كاشتن نهال و كود دادن و سم پاشيدن و ديگر كارهاى كشاورزى باز مى‏كند كه هدف اصلى آن تهيه امكانات زندگى براى انسان و حيوان است اسلام به خاطر تلاش و فعاليتش روى زمين احترام مى‏گذارد و از كشاورزان به عنوان گنجينه‏هاى زمين ياد مى‏كند.امام صادق عليه‏السلام مى‏فرمايد:
الزارعون كنوز الله فى أرضه و ما فى الاعمال شى احب الى الله من الزارعة و ما بعث الله نبيا الازراعا الا ادريس فانه كان خياطا. - حر عاملى:وسائل الشيعه 17/41/ حديث 21933. ?

(كشاورزان گنجينه‏هاى الهى در زمينند و هيچ كارى نزد خداوند محبوبتر از كشاورزى نيست خداوند همه پيامبرانى را كه برانگيخت كشاورز بودند جز ادريس كه خياط بود.)
در سايه اين راهنمايى پر مغز فعاليت كشاورزى پيشرفت زيادى كرد.امام على عليه‏السلام نيز با گفتار و كردار خويش از چنين سياستى مى‏كردند.
و در صحنه كار و تلاش امام عليه‏السلام به كشاورزى مى‏پرداخت و در همه زمينه‏ها فعاليت مى‏كرد - چنانكه گفتيم - چاه حفر مى‏كرد و شخم مى‏زد و نهال غرس مى‏كرد و سرمايه زيادى كه از اين راه بدست مى‏آورد همه را در راههاى خير هزينه مى‏كرد.
كشاورز باتجربه‏

امام اميرالمومنين على عليه‏السلام هميشه نهال خرما غرس مى‏كرد. در هر مرتبه هزاران هسته خرما مى‏كاشت كه همه آنان به طور كامل و بدون عيب و نقص به نخلهايى پر محصول در مى‏آمد.مردى او را با بار شترى از هسته خرما ديد از او پرسيدند:اى ابوالحسن!چه حمل مى‏كنى؟فرمود:صد هزار نهال خرماست.و مرد گفت:امام عليه‏السلام همه آن هسته را كاشت و دانه‏اى هم فرو نگذاشت.
و روزى با كوله بارى از هسته خرما مى‏رفت به او گفتند:اى ابوالحسن!چه با خود دارى؟امام فرمودند: اگر خدا بخواهد نخلهاى خرماست!
بادقت در اين دو روايت در مى‏يابيم كه امام عليه‏السلام در انتخاب بذر و زمين مناسب دقت به خرج مى‏دادند تا روند(فرآيند)كشت نهال در بهترين شرايط انجام گيرد تا هسته‏اى بيهوده و بى محصول در زمين كشت نگردد.اين امر نشانه نبوغ و مهارت در به سامان رساندن اينكار است كه تنها كشاورز با تجربه مى‏تواند به خوبى از عهده آن بر آيد امام در سخنانش بر همين نكته تاكيد داشتند و مى‏فرمودند:
ان الله يحب المحترف الامين؛ خداوند كارگر(باتجربه)و امانتدار را دوست دارد.- صدوق:فقيه 3/95/367. ?
حمايت از كشاورزان‏

امام عليه‏السلام در نامه خود به مالك اشتر،كشاورزان را از ياد نمى‏برند به او درباره خراج دهندگان - كشاورزان - سفارش مى‏كنند. مى‏فرمايند:
و تفقد امر الخراج بما يصلح أهله فان فى صلاحه صلاح لمن سواهم و لا صلاح لمن سواهم الا بهم لان الناس كلهم عيال على الخراج و اهله. وليكن نظرك فى عمارة الارض أبلغ من نظرك فى استجلاب الخراج لان ذالك لا يدرك الا بالعمارة و من طلب الخراج بغير عمارة أخرب البلاد و أهلك العباد و لم يستقم أمره الا قليلا فان شكوا ثقلا أو علة أو انقطاع شرب أو بالة أو احالة أرض اغتمرها غرق او أجحف بها عطش خففت عنهم بما ترجو أن يصلح به أمرهم و لا يثقلن عليك شيئا خفت به المؤونة عنهم فانه ذخر يعودون به عليك فى عمارة بلادك و تزيين و لا يتك .

در خصوص ماليات چنان كن كه حال خراج دهندگان بهبود يابد زيرا با بهبودى خراج و خراج دهندگان وضع ديگران نيز اصلاح مى‏شود و كار ديگران جز با بهبود آن سامان نمى‏پذيرد. زيرا همه مردم روزى خوار خراج و خراجگزارنند و بايد نظر تو بيشتر در آبادانى زمين باشد تا گرفتن خراج چون خراج بدون آبادانى ميسر نمى‏شود و آنكه بدون آبادانى خراج بخواهد بلاد را ويران مى‏كند و عباد را هلاك مى‏سازد و دولتش چند روزى بيش دوام نمى‏يابد و اگر مردم از سنگينى ماليات يا آفت زدگى يا كم آبى شكايت كردند به آنان به اندازه‏اى كه وضع زندگيشان بهبود يابد تخفيف بده مبادا اين تخفيف بر تو گران و سنگين تمام شود زيرا اين اندوخته‏اى است كه با آبادانى و زيبا سازى شهرها به تو باز مى‏گردانند.
اين مجموعه سفارشهايى است در خصوص رعايت حال كشاورزان كه بر قلم مبارك امام عليه‏السلام جارى مى‏شود و استاد محمد عبده اين گفتار امام را در خصوص كشاورزان مى‏داند و در شرح خود چنين مى‏گويد:اگر شكايت كنند از سنگينى مالياتى كه براى آنان معين گرديده يا از گزند آسمانى كه بر كشتهايشان رسيده يا از كم آبى رودخانه يا از كمبود نزولات آسمانى يا تغييرى كه در زمين پديد آيد يا از آب زيادى كه بذرها را بپوساند به طورى كه بوى بد و گند از آن به مشام رسد و در نتيجه محصولات كاهش يابد يا در اثر كم آبى ماده غذايى بذر از بين برود و سبز نگردد پس به هنگام شكايت تو بايد نيازهايشان را بر آورى!)) ولى استاد محمد جواد مغنية- محمد عبده - شرح نهج البلاغه ص 692. ? و در شرح اين گفتار مى‏گويد كه:((منظور امام عامه مردمند نه كشاورزان)) از آن رنج مى‏برند همخوانى ندارد و همه اين گفتار از خراج‏- مغنيه - تفسير كاشف 4/87 ? دهندگان - كسانى كه زمين كار مى‏كنند - سخن مى‏گويد و عقيده محمد عبده به صواب نزديكتر است گفتار امام متضمن نكات زير است:
1- پرداخت وام به كشاورزان زيرا تا زمانى كه در انتظار برداشت محصولند بدهى دارند و بهتر است كه وامهايشان از حساب ويژه‏اى باشد كلمه ثقل(سنگينى) در گفتار امام بر اين معنى دلالت دارد.
2- مبارزه با حشرات و آفتهايى كه به محصولات آسيب مى‏رساند كلمه((علت))(آفت و گزند)مبين اين معناست.
3- فراهم آوردن امكانات آبيارى و آبرسانى به زمينهاى كشاورزى.
4- آمادگى براى رويارويى با حوادث ناگوار طبيعى مانند سيل و نظاير آن.
امام عليه‏السلام همواره در مورد كشاورزان به كارگزارانش سفارش مى‏كرد و در نامه هايشان در مورد كشاورزان به نيكى سفارش مى‏كرد واز آنان به عنوان أكارون - كسانى كه زمين را شخم مى‏زنند - ياد نمود.


next page

fehrest page

back page